نفس مامان محمد منصورنفس مامان محمد منصور، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

تقدیم به دومین ستاره درخشان زندگی ما

روز پدر

ذکر من، تسبیح من، ورد زبان من علی است جان من، جانان من، روح و روان من علی است تا علی (ع) دارم ندارم کار با غیر علی شکر لله حاصل عمر گران من علی است   میلاد امام علی(ع )و روز پدر  مبارک باد   شنیدن صدای قلب کسی که دوستش داری زیباترین موسیقی دنیاست . . .   همسر عزیزم دوستت دارم ، روزت مبارک   ١٣ رجب مصادف است با تولد حضرت علی (ع) و روز مرد (پدر) و من این روز رو به همه باباهای دنیا و مخصوصا" شوهر عزیز خودم تبریک می گویم . روز دوشنبه مورخ ١٥ خردادماه مصادف با روز پدر بود و ما ه...
16 خرداد 1391

خریدهای عزیزجون برا سیسمونی نی نی گل

شنبه صبح (٦ خرداد) رفتیم بازار و  عزیزجون برات یه سری کالسکه و  روروک و کریر و ساک خوشکل خرید و  بعد هم یه تاپ و شلوارک خیلی شیک خرید تا با اونا ست کنی آخه  همشون نارنجین، بعدهم یه سری چیزایه جزیی دیگه خرید.   هرچی من و بابایی گفتم که ما دیگه بچه دوم مونه و نمیخاد تو  تو زحمت بیفتی و ما خودمون همه  چیز براش تهیه می کنیم قبول نکرد که نکرد و کار خودشو انجام داد. راستی عزیز جون از شوشترم کلی  لباس برات خریده. واقعا دستش  درد نکنه  خیلی خیلی قشنگگگگن.         ...
11 خرداد 1391

قدر دانی ناچیز از عزیز جون

روز جمعه مورخ ٥/٣/٩١ مصادف بود با ٢٢ مین  سالگرد درگذشت بابا جون بود ولی یاد و خاطرش همیشه در یاد ما باقی می ماند .   من وقتی ٥ ساله بودم اون پیش خدا رفت و ما رو تو این دنیای بی وفا تنها گذاشت من زیاد  خاطره ای از اون موقع و بابام ندارم   ولی در عوض مامانی دارم که اصلا"  لنگش تو دنیا پیدا نمیشه و تو این ٢٢ سال اصلا"نذاشت که ما نبود پدر رو احساس  کنیم و هم برامون بابا و هم مامان بود و  هیچ وقت ...
10 خرداد 1391

اولین عید نوروز نی نی گل

امسال خونه تکونی به عهده عزیز جون خاله اینا- بابایی و آجی نیلوفر بود وای حسابی خسته شدن ولی خونه رو مثل یه دسته گل تمیز کردن  دستشون درد نکنه ایشالاه بتونم تلافی کنم   هر کدوم یه کاری رو به عهده گرفته بودن مثلا" بابایی قالی ها رو شست بقیه هم تمیز کردن و دکوراسیون خونه رو عوض کردن و عزیز جون هم پرده ها رو دوخت        من و آجی نیلوفر قبل از تحویل سال سفره هفت سین انداختیم و همه مون  دور سفر نشستیم تا سال تحویل بشه .   امسالم مثل سال های قبل سال خوبی رو  با هم شروع کردیم ولی با یه تفاوت زیبا! هر ساله سه نفری کن...
8 خرداد 1391

تقدیم به نی نی گل

دلت شاد و لبت خندان بماند برایت عمر جاویدان بماند خدا را میدهم سوگند بر عشق  هر آن خواهی برایت آن بماند  بپایت ثروتی افزون بریزد که چشم دشمنت حیران بماند تنت سالم سرایت سبز باشد برایت زندگی آسان بماند تمام فصل سالت عید باشد چراغ خانه ات تابان بماند       ...
8 خرداد 1391

ششمین ماه بارداری

در تاریخ ٢٧/١/٩١ بازهم نوبت دکتر داشتم، اول خانم دکتر فشارمو گرفت و بعد منو وزن کرد و گفت: تو بجای اینکه وزن اضافه کنی داری مرتب کم میکنی این دفعه ٣ کیلو وزنت کم شده و  باز برام سونو نوشت و گفت اول سونو رو انجام بده اگر جنین مشکلی نداشت برات آزمایش می نویسم تا ببینم خودت سالمی یا نه؟ وقتی حرفای خانم دکتر رو شنیدم ترسیدم که یه دفعه خدایی نکرده  برا تو گلم مشکلی پیش نیومده باشه. فردا صبحش یعنی ٢٨ ام من و بابایی رفتیم سونو و بعد از یک ساعت  نوبتم شد. بعد از سونو آقای دکتر گفت: که جنین هیچ مشکلی نداره و خدا رو شکر وزنش خوبه و تقریبا ٨ ٠٠ ...
8 خرداد 1391

ایام فاطمیه و ادای نذرها برای نی نی گل

بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسید گل تاب فشار در و دیوار ندارد...     یا علی رفتم بقیع اما چه سود/ هرچه گشتم فاطمه آنجا نبود/ یا علی قبر پرستویت کجاست؟/ آن گل صد برگ خوشبویت کجاست؟/ هرچه باشد من نمک پرورده ام/ دل به عشق فاطمه خوش کرده ام   اوایل اردیبهشت ایام فاطمیه بود یعنی موقع سوگواری برای شهادت  بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س)، منم که نذر کرده بودم تا تو  این ایام ٥ روز روضه واسه سلامتیت بگیرم حالا باید نذرمو ادا میکردم.  زن عمو اشرف تو خونه خودشون برا سلامتی ما نماز امام زمان خوند،  و منم ٥ روز روضه گرفتم و روز آخر روضمون عزیزجون برا سلامتی تو ...
8 خرداد 1391

هفتمین ماه بارداری

  هفته گذشته یعنی یک شنبه ٣١ اردیبهشت عزیزجون همراه خاله زهره و خاله نرگس اومدن اهواز منم از روزی که  اونا اومدن از فرصت استفاده کردم و به خاله زهره گفتم ت ا تمام  مطالب رو که تا حالا وقت  نکرده بودم بنویسیم، تایپ کنه. ووواااااااااای خاله جوووووونم دستت درد نکنه که این همه برام زحمت کشیدی.  بووووووووس....   روز دوشنبه رفتیم خونه عمو حسین سربزنیم بعد فاطمه دختر عموم رفت و یه هدیه آورد و گفت اینو برا نی نی گل گرفتم  وقتی بازش کردم یه سشوار بود به شکل اردک، خیلی خیلی قشنگ بود دست گلش درد نکنه. بعد م...
8 خرداد 1391

اولین مسافرت کوتاه نی نی گل

یه هفته قبل از شروع سال نو ما به همراه عزیزجون و دایی محمد و دایی رضا  (دایی هایه مامانی) به بندر دیلم رفتیم و دو روز اونجا موندیم،  این اولین مسافرتی بود که وقتی تو تو دلم بودی میرفتم .   این دو روز خیلی خوش گذشت و  عزیزجون از اونجا برات چند تا لباس  خیلی خیلی قشنگ گرفت تا تو سیسمونیت  بزاره. بعد از دو روز به خونه برگشتیم تا خودمونو رو برا برای سال نو  آماده کنیم. ...
7 خرداد 1391

پنجمین ماه بارداری

الهی زندگیت طعم عسل شه،  دعای دشمنات هی بی اثر شه ستارت تا ابد روشن بمونه،   سیاهی راه خونتو ندونه الهی مرغ عشق آرزوهات  سرشب تا سحر یکدم بخونه   ٢٤اسفند ماه نوبت بعدی بود که باید دکتر می رفتم. وقتی رفتم یه  خانم دکتر جدید اومده بود( چون خانم دکتر قبلی باباش فوت کرده بود  و مرخصی  بود) این یکی خانم دکتر هم وزن و فشارمو انداز گرفت،صدای  قلب و  جفتتو برام گذاشت و گفت همه چیز خوبه.   تو این مدت من ، بابایی و آجی نیلوفر رو حسابی خسته و &nb...
7 خرداد 1391